روابط عمومی در جامعه اطلاعاتی

روابط عمومی در جامعه اطلاعاتی
با توجه به شرایط جدید جهانی، دولت الکترونیک، شهر مجازی و روابط عمومی الکترونیک، سه شکل نهادینه اداره جامعه است که توسط دولت اداره میشود.
در کشورهای توسعه یافته، دولت و شهر، علاوه بر مکان و جغرافیای واقعی، بر اساس ((واقعیت مجازی)) نیز معنا پیدا میکنند.

پس از ایده ((شهر اطلاعاتی))، شیوه مدیریت دانش محور ظهور کرد. مدیریت دانش محور مبتنی بر مراکز منابع الکترونیک است که بر طبق آن شهر دولت تمام وقت بوجود آمده است و شهروندان در تمام اوقات امکان بهره مندی از همه خدمات را خواهند داشت.
گرانبهاترین کالا در جامعه اطلاعاتی، اطلاعات است و چیزی که دارای ارزش است فکر است و سر و کارمان با فکر سالارها است.
اکثریت جامعه اطلاعاتی، مرکب از کارگزاران اطلاعاتی است و گروههای تشکیل دهنده آن سه دسته اند:
الف) اطلاع سازها: شامل سازمانها و پژوهشگران که وظیفه آنها تولید اطلاعات است.
ب)اطلاع پردازها: سازمان هایی که وظیفه آنها پردازش اطلاعات است.
ج)اطلاع خواه ها: سازمان ها و پژوهشگرانی که به منظور رفع نیازهای اطلاعاتی خود، به اطلاعات مراجعه میکنند.
در روابط عمومی الکترونیک، سه عنصر ( اطلاع یابی، اطلاع شناسی، اطلاع رسانی) تعیین کننده هستند.
کارگزاران روابط عمومی برای ایفای نقش در این شرایط، باید با دو مقوله سواد رسانه ای و اطلاعاتی آشنا شوند.
سواد رسانه ای: مجموعه ای از مهارتهای قابل یادگیری است، که به توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیام های رسانه ای اشاره دارد و به رشد تفکر انتقادی و مشارکت فعال در فرهنگ رسانه ای کمک میکند. ضرورت فراگیری سواد رسانه ای از آن جهت است که رسانه ها بر جنبه های مختلف زندگی ما سلطه دارند و تقریبا تمام زندگی ما، تحت تاثیر رسانه ها است.

 

-سواد اطلاعاتی: مجموعه ای از توانایی ها و مهارتها برای جستجو و استفاده موثر از اطلاعات است. در بحث سواد اطلاعاتی، ((تبحر))، عنصر تعیین کننده است. افراد متبحر قادرند نظرات خود را خلاقانه بیان کرده و اطلاعات جدیدی بسازند.

روابط عمومی و کارکرد آن در جامعه

 

   ﺑﻰ ﺷﻚ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ, ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﻳﺮ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ ﻣﻮﺭﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺭﻭﺯﺍﻓﺰﻭﻥ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﻫﺎ, ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺄﺛﻴﺮﻯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﺘﻰ ﻛﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﻛﺎﺭﺁﻳﻰ ﺍﺩﺍﺭﻯ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻧﻮ ﻭ ﺟﺪﻳﺪﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ, ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺻﻼﺡ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﻳﺰﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ, ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺗﻰ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻰ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺘﺤﻮﻝ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺪﻧﻴﺖ ﺭﺍ ﺟﺴﺖ ﻭﺟﻮ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ, ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺍﺯ ﺍﺟﺰﺍ ﻭ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺑﺴﺘﺮ ﻫﺎﻯ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺫﻫﻨﻰ ﻭ ﻋﻴﻨﻰ ﻧﻘﺶ ﻧﻬﺎﺩﻯ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﺩﻯ ﺩﺍﺭﺩ, ﺯﻳﺮﺍ ﺟﻨﺲ ﻭ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﺪﻩ, (ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻰ, ﺗﻌﺎﻣﻠﻰ ﻭ ﺗﺒﺎﺩﻟﻰ) ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺮ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺑﺎ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺍﻃﻼﻉ ﺭﺳﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﻫﺎﻯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺍﺳﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺍﺟﺮﺍﻯ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺗﻤﻬﻴﺪﺍﺕ ﺗﺮﻏﻴﺒﻰ, ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﺍﻳﺞ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩﻯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺍﺳﺖ.
ﻣﻘﺘﻀﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻋﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺭﻏﺒﺖ ﺑﺎﺷﺪ, ﺑﺠﺎﺳﺖ, ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻰ ﻫﺎﻯ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺎﺳﺎً ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﻯ ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﻳﻪ ﻭ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻠﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﻭ ﻓﺮﺩ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﺸﺎﻥ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ, ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﻣﺆﺳﺴﺎﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺳﺮ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ, ﻧﻘﺶ ﻋﻤﺪﻩ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ, ﻛﺎﻫﺶ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﺳﺖ.
ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻰ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ, ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺍﻗﺪﺍﻣﻬﺎﻯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﺠﺮﺑﻪ ﺗﺤﺮﻙ ﻭ ﻛﺎﺭﺍﻳﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻣﺆﺛﺮ, ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﻧﻘﺶ ﻫﺎﻯ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺁﻧﻬﺎ, ﺁﻥ ﻣﻬﻢ ﺭﺍ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ. ﺩﺭﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ.
ﻫﺮﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ, ﺑﻄﻮﺭ ﻣﻔﻴﺪ, ﻣﺴﺘﻘﺮ ﻭ ﺷﻜﻞ ﻣﺆﺛﺮﻯ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ, ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ, ﮔﺮﻭﻩ ﻭ ﻣﺆﺳﺴﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻓﻖ ﺗﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ, ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻭﺳﻴﻌﺘﺮ, ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺗﺮ ﻭ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺤﻮﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﺭﻛﺎﻥ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻛﻠﻰ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ, ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻘﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﻰ ﺍﻳﻔﺎ ﻛﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ, ﺑﺎ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺩﻗﻴﻖ ﺑﻪ ﺳﺆﺍﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺷﻚ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻫﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ, ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺆﺳﺴﺎﺕ ﺧﺼﻮﺻﻰ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻛﺎﺭ ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﻫﺎﻯ ﺩﻭﻟﺘﻰ, ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻣﺆﺳﺴﺎﺕ ﻏﻴﺮ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﻫﺎﻯ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ, ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﺣﺘﻰ ﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺫﻫﻨﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺎﻭﺭ ﺗﻠﻘﻴﻨﺎﺕ ﻭ ﺗﻔﺎﺳﻴﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺮﺑﺎﻭﺭﻯ, ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻛﺜﺮ ﻛﺸﻮﺭ ﻫﺎ ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ ﺩﺍﺭﺩ, ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﭼﺎﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﻨﻨﺪ.
ﻣﺘﺼﺪﻳﺎﻥ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﻰ, ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﻭﺳﻴﻌﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻭ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺗﺸﻜﻴﻼﺕ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﺒﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻢ ﺍﺛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﻴﺎﻡ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.

منبع: مرکز توسعه آموزش های پارس

شبکه اطلاع رسانی

شبکه اطلاع رسانی چیست؟

شبکه(بافتوار)، به مجموعه عناصری گفته می شود که میان آنها، ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم برقرار شده باشد؛ مانند شبکه های سراسری برق و یا شبکه تلفن.

در همه شبکه ها وجود چند نقطه(گره) و ارتباط میان آنها (پیوند)، امری مشترک است.

در شبکه ها، هر چه گره ها بیشتر باشد، ارتباطات پیچیده تر است.

نحوه قرار گرفتن گره ها، ریخت شبکه را تشکیل می دهد. ریخت شبکه، شکلی است که از ترکیب گره ها بوجود می آید؛ و این ریخت ها میتواند بیشمار باشد. از میان این ریخت های بیشمار، یکصد ریخت در حوزه اطلاع رسانی کاربرد دارد. مبحثی که در علم اطلاع رسانی به بحث و گفتگو در این باره می پردازد ((ریخت شناسی شبکه)) نام دارد.

حوزه عمومی هابرماس

حوزه عمومی هابرماس

یورگن هابرماس را میتوان به تعبیری، مهمترین اندیشمند اجتماعی در جهان امروز به شمار آورد. وی در سال 1929 میلادی در آلمان به دنیا آمد و در یک خانواده طبقه متوسط و تقریبا سنتی پرورش یافت.شغل پدرش ریاست اتاق بازرگانی بود.

هابرماس در سالهای نوجوانی عمیقا تحت تاثیر جنگ جهانی دوم قرار گزفت.پایان جنگ فرصتهای تازه ای برای وی به دنبال آورد.با پایان گرفتن نازیسم ،همه گونه فرصتهای فکری پدیدار شد و کتابهایی که زمانی ممنوع بود در اختیار هابرماس جوان قرار گزفت.این کتابها  ادبیات غربی و آلمانی و همچنین جزوه های مارکس و انگلس را شامل میشدند.

هیچ یک از استادان هابرماس چندان درخشان و مستقل نبودند و به گونه ای به رژیم نازی وابسته بودند.هابرماس در سال 1956 به مکتب فرانکفورت پیوست و دستیار تحقیقاتی تئودور آدورنو شد. بر خلاف نظر دیگر اندیشمندان هابرماس به انسجام مکتب فرانکفورت اعتقادی نداشت و از همان آغاز جهت گیری فکری مستقلی از خود نشان داد.مقاله سال1957 که در آن هابرماس بر اندیشه انتقادی و کنش عملی تاکید داشت او را با هورکهایمر رئیس موسسه فرانکفورت دچار مشکل ساخته بود؛هورکهایمراو را خطر جدی برای موسسه می دید و دستور اخراج وی را صادر کرد.

خط مشی هابرماس

هابرماس طی چندین سال برجسته ترین متفکر نومارکسیست جهان بود.در حالی که مارکس بر کار تاکید داشت ،هابرماس بیشتر به ارتباطات می پردازد ؛که به نظر او فراگردی عام تر از کار است.هابرماس به این قضیه توجه دارد که ساختار جامعه نوین چگونه ارتباط انسانی را تحریف می کند. او جهان آینده ای را در نظر داشت که ویژگی آن ارتباط آزادانه و باز باشد. وجه تمایز هابرماس نسبت به بسیاری از اندیشمندان معاصر همین پایبندی به نوگرایی و ایمان به آینده است.او همچنان به آینده جهان نوین امیدوار است و از طرح ناتمام نوگرایی سخن میگوید.

<<حوزه عمومی >><<سپهر عمومی>><<عرصه عمومی>>

حوزه عمومی از کلیدی ترین مفاهیم مورد استفاده و تبیین شده توسط هابرماس است.سپهر عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظورمشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند.از نظر هابرماس عرصه یا سپهر عمومی زمانی پدید می آید که افراد به طور گروهی درباره نیازهای عمومی شان بیندیشند.به باور وی نقش حوزه عمومی هم در کنترل کردن و هم در مشروع سازی قدرت سیاسی که توسط دولت اعمال می شود متجلی است.

هابرماس معتقد است:شهروندان و افراد خصوصی زمانی به منزله عموم عمل میکنند که بدون اجبار و اضطرار بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع و مصالح عمومی بپردازند و این امر زمانی امکان پذیر است که تضمین های لازم برای گردهم آمدن و اجتماع آنان فراهم باشد و آزادانه بتوانند به یکدیگر بپیوندند و افکار خود را بیان و تبلیغ کنند.از نظر او عرصه عمومی میتواند واسطه ای باشد که میتواند دولت را از اقتدار و نسخه پیچی مدرن باز دارد. کتابخانه های عمومی ،کافه ها و قهوه خانه ها، روزنامه ها و نشریات، رادیو و تلویزیون، سینما ،ماهواره ها، شبکه های اینترنت و... به مثابه مهمترین ابزارهای بازتولید و احیای حوزه عمومی اند.

نمونه آرمانی حوزه عمومی دارای این مناسبات است:

-هر شهروندی میتواند بدون در نظر گرفتن مقام و منزلت در سطحی برابر با دیگران به حوزه عمومی دسترسی داشته باشد.

-هر شهروندی آزاد است هر مطلبی را که صلاح میداند طرح کند.

-هیچ حد و مانعی برای گفتگو و اظهار نظر وجود ندارد(به شرطی که مورد علاقه عموم باشد)

-اعمال قدرت به وسیله زور و پول و .... در این عرصه جایی ندارد.

-استدلال اهمیت می یابد و استدلال برتر پذیرفته میشود.

-استدلال پذیرفته شده حامل نوعی قدرت است ،زیرا که از تفاهم نشات گرفته و از انسجام جمعی برآمده است؛بنابراین میتواند قدرت حکومت را تحت تاثیر قرار دهد.

رشد و گسترش حوزه عمومی لزوما تابعی از نوسازی و مدرنیسم نیست و در جامعه سنتی هم میتواند شکل بگیرد.گسترش حوزه عمومی در واقع تابع پیدایش امکان گفت و گو و تعقل آزاد است_و گسترش حوزه عقلانیت مستلزم گسترش توانایی های کلامی و ارتباطی است و از این جا است که هابرماس به مفهوم<<وضعیت کلامی ایده آل>> می رسد.نهایتا از نگاه هابرماس وضعیت کلامی ایده آل تنها در حوزه عمومی میتواند پیدا بشود و این وضعیت را ایده آل ترین شکل ممکن میداند. نکته مهم و اساسی در این فرآیند این است که رفتار افراد در جریان مفاهمه و گفت و گو باید عاری از فشار و سلطه و در شرایطی عادلانه، آزادانه ،آگاهانه و برابر صورت بگیرد واین شرایط بستری را فراهم می سازد که مطلوب ترین      و آرمانی ترین وجه آن یعنی<< کنش ارتباطی >> خود را نمایان میسازد. 

کنش ارتباطی

هابرماس با بسط  نظریه کنش ارتباطی درصدد احیای حوزه های عمومی است.به نظر هابرماس نظریه کنش ارتباطی میتواند به عنوان مبنای اصول کلی بیان به کار برده شود.کنش ارتباطی دارای موقعیت اجتماعی است_در کنش ارتباطی فرد عامل برای به دست آوردن تفاهم و توافق به استدلال منطقی توسل میجوید_هدف این نوع کنش اجتماعی شناخت همگانی و پذیرش حقایق واحد است. این حوزه در واقع یک آرمان اجتماعی است. در کنش ارتباطی شرکت کنندگان بر همکاری خود می افزایند و خبری از محاسبات خشک ریاضی وار و فشار سنت های از پیش موجود در میان نیست بلکه افراد با گفت و گو سعی دارند راههایی برای توافق برگزینند.

افول حوزه عمومی

هابرماس معتقد است که دخالت دولت سیاست های حزبی و دستکاری رسانه های جمعی حوزه عمومی را تضعیف می کند و آن را به عنصری ایدئولوژیک بدل میکند. از نظر او علت زوال مباحثه دموکراتیک راستین در نقشی است که رسانه های جمعی انحصاری در ناآگاه و خوش باور نگه داشتن عامه مردم ایفا میکنند.