حوزه عمومی هابرماس

یورگن هابرماس را میتوان به تعبیری، مهمترین اندیشمند اجتماعی در جهان امروز به شمار آورد. وی در سال 1929 میلادی در آلمان به دنیا آمد و در یک خانواده طبقه متوسط و تقریبا سنتی پرورش یافت.شغل پدرش ریاست اتاق بازرگانی بود.
هابرماس در سالهای نوجوانی عمیقا تحت تاثیر جنگ جهانی دوم قرار گزفت.پایان جنگ فرصتهای تازه ای برای وی به دنبال آورد.با پایان گرفتن نازیسم ،همه گونه فرصتهای فکری پدیدار شد و کتابهایی که زمانی ممنوع بود در اختیار هابرماس جوان قرار گزفت.این کتابها ادبیات غربی و آلمانی و همچنین جزوه های مارکس و انگلس را شامل میشدند.
هیچ یک از استادان هابرماس چندان درخشان و مستقل نبودند و به گونه ای به رژیم نازی وابسته بودند.هابرماس در سال 1956 به مکتب فرانکفورت پیوست و دستیار تحقیقاتی تئودور آدورنو شد. بر خلاف نظر دیگر اندیشمندان هابرماس به انسجام مکتب فرانکفورت اعتقادی نداشت و از همان آغاز جهت گیری فکری مستقلی از خود نشان داد.مقاله سال1957 که در آن هابرماس بر اندیشه انتقادی و کنش عملی تاکید داشت او را با هورکهایمر رئیس موسسه فرانکفورت دچار مشکل ساخته بود؛هورکهایمراو را خطر جدی برای موسسه می دید و دستور اخراج وی را صادر کرد.
خط مشی هابرماس
هابرماس طی چندین سال برجسته ترین متفکر نومارکسیست جهان بود.در حالی که مارکس بر کار تاکید داشت ،هابرماس بیشتر به ارتباطات می پردازد ؛که به نظر او فراگردی عام تر از کار است.هابرماس به این قضیه توجه دارد که ساختار جامعه نوین چگونه ارتباط انسانی را تحریف می کند. او جهان آینده ای را در نظر داشت که ویژگی آن ارتباط آزادانه و باز باشد. وجه تمایز هابرماس نسبت به بسیاری از اندیشمندان معاصر همین پایبندی به نوگرایی و ایمان به آینده است.او همچنان به آینده جهان نوین امیدوار است و از طرح ناتمام نوگرایی سخن میگوید.
<<حوزه عمومی >><<سپهر عمومی>><<عرصه عمومی>>
حوزه عمومی از کلیدی ترین مفاهیم مورد استفاده و تبیین شده توسط هابرماس است.سپهر عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظورمشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند.از نظر هابرماس عرصه یا سپهر عمومی زمانی پدید می آید که افراد به طور گروهی درباره نیازهای عمومی شان بیندیشند.به باور وی نقش حوزه عمومی هم در کنترل کردن و هم در مشروع سازی قدرت سیاسی که توسط دولت اعمال می شود متجلی است.
هابرماس معتقد است:شهروندان و افراد خصوصی زمانی به منزله عموم عمل میکنند که بدون اجبار و اضطرار بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع و مصالح عمومی بپردازند و این امر زمانی امکان پذیر است که تضمین های لازم برای گردهم آمدن و اجتماع آنان فراهم باشد و آزادانه بتوانند به یکدیگر بپیوندند و افکار خود را بیان و تبلیغ کنند.از نظر او عرصه عمومی میتواند واسطه ای باشد که میتواند دولت را از اقتدار و نسخه پیچی مدرن باز دارد. کتابخانه های عمومی ،کافه ها و قهوه خانه ها، روزنامه ها و نشریات، رادیو و تلویزیون، سینما ،ماهواره ها، شبکه های اینترنت و... به مثابه مهمترین ابزارهای بازتولید و احیای حوزه عمومی اند.

نمونه آرمانی حوزه عمومی دارای این مناسبات است:
-هر شهروندی میتواند بدون در نظر گرفتن مقام و منزلت در سطحی برابر با دیگران به حوزه عمومی دسترسی داشته باشد.
-هر شهروندی آزاد است هر مطلبی را که صلاح میداند طرح کند.
-هیچ حد و مانعی برای گفتگو و اظهار نظر وجود ندارد(به شرطی که مورد علاقه عموم باشد)
-اعمال قدرت به وسیله زور و پول و .... در این عرصه جایی ندارد.
-استدلال اهمیت می یابد و استدلال برتر پذیرفته میشود.
-استدلال پذیرفته شده حامل نوعی قدرت است ،زیرا که از تفاهم نشات گرفته و از انسجام جمعی برآمده است؛بنابراین میتواند قدرت حکومت را تحت تاثیر قرار دهد.
رشد و گسترش حوزه عمومی لزوما تابعی از نوسازی و مدرنیسم نیست و در جامعه سنتی هم میتواند شکل بگیرد.گسترش حوزه عمومی در واقع تابع پیدایش امکان گفت و گو و تعقل آزاد است_و گسترش حوزه عقلانیت مستلزم گسترش توانایی های کلامی و ارتباطی است و از این جا است که هابرماس به مفهوم<<وضعیت کلامی ایده آل>> می رسد.نهایتا از نگاه هابرماس وضعیت کلامی ایده آل تنها در حوزه عمومی میتواند پیدا بشود و این وضعیت را ایده آل ترین شکل ممکن میداند. نکته مهم و اساسی در این فرآیند این است که رفتار افراد در جریان مفاهمه و گفت و گو باید عاری از فشار و سلطه و در شرایطی عادلانه، آزادانه ،آگاهانه و برابر صورت بگیرد واین شرایط بستری را فراهم می سازد که مطلوب ترین و آرمانی ترین وجه آن یعنی<< کنش ارتباطی >> خود را نمایان میسازد.
کنش ارتباطی
هابرماس با بسط نظریه کنش ارتباطی درصدد احیای حوزه های عمومی است.به نظر هابرماس نظریه کنش ارتباطی میتواند به عنوان مبنای اصول کلی بیان به کار برده شود.کنش ارتباطی دارای موقعیت اجتماعی است_در کنش ارتباطی فرد عامل برای به دست آوردن تفاهم و توافق به استدلال منطقی توسل میجوید_هدف این نوع کنش اجتماعی شناخت همگانی و پذیرش حقایق واحد است. این حوزه در واقع یک آرمان اجتماعی است. در کنش ارتباطی شرکت کنندگان بر همکاری خود می افزایند و خبری از محاسبات خشک ریاضی وار و فشار سنت های از پیش موجود در میان نیست بلکه افراد با گفت و گو سعی دارند راههایی برای توافق برگزینند.
افول حوزه عمومی
هابرماس معتقد است که دخالت دولت سیاست های حزبی و دستکاری رسانه های جمعی حوزه عمومی را تضعیف می کند و آن را به عنصری ایدئولوژیک بدل میکند. از نظر او علت زوال مباحثه دموکراتیک راستین در نقشی است که رسانه های جمعی انحصاری در ناآگاه و خوش باور نگه داشتن عامه مردم ایفا میکنند.
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۸ ساعت 12:31 توسط حسن پارسایی
|