با واژگان شما خیلی احساس محکومیت میکنم

خیلی داوری شده و طرد شده احساس میکنم

پیش از آنکه بروم باید بدانم

آیا منظور از گفته شما این است؟

پیش از آنکه برای دفاع از خود ایستاده شوم

پیش از آنکه با درد و ترس صحبت کنم

پیش از آنکه دیوار بلند واژگان را بنا کنم

به من بگو، آیا واقعا میشنوم؟

واژگان روزنه ها یا دیوارهایند

آنها ما را اسیر یا آزاد میسازند

وقتی صحبت میکنم و وقتی میشنوم

بگذار نور عشق از درونم بدرخشد

چیزهایی هستند که نیاز دارم بگویم

چیزهایی که خیلی برایم ارزش دارند

اگر واژگانم مقصودم را روشن نساخت

کمک میکنی آزاد باشم؟

اگر میدیدی که تو را کم میبینم

اگر احساس میکردی توجه نمیکنم

بکوش از لای واژگانم گوش دهی

به احساساتی که با هم شریک داریم

(روت بیبر می یر)